سر و صدای «استغفرالله» کاری در زنجان

به به . سرمان مثل آدم به کار خودمان است و نمی فهمیم چه خبر است در اطراف و اکناف این مملکت. زنجانی ها هم راه افتادند ما شاء الله . صلوات یادتان نرود!

ترجمه:

آقا چه فرقی می کند زنجان باشد یا همین بلدیه خودمان. طرف فرنگی باشد یا سردار مکرم شهربانی. به قوا داش ممد خدا بیامرز، در قاموس ما خلاف ، صواب نمی شود.البته می شود ها . با یک وثیقه 50 میلیونی ناقابل.۱  الا ایهاالحال  در همان کتاب قانون  نوشته اند برایمان که جرم ، جرم است برادر . البت مضاف بر آن،  باید به دار کشید این ها را تا دیگرجگر نکند کسی در اداره از این کار ها بکند. زیر عکس آقا قباحت دارد به مولا. اگر داش ممد بود یک تنه می رفت  زنجان شلوارش را ...  مگر خاطرات «استغفرالله»ی آن روسپی محترم را نشنیده اید که حاج آقا عکس امام و آقا را بر می گرداند هنگام ... استغفرالله. کارمان به کجا رسیده که باید مجلس رساله خوانی راه بیاندازیم اینجا! بگذریم . فکر نکنید فقط دانشگاه زنجان و شهرداری و صدا و سیما بوده ها ! در سازمان... و اداره ... هم صرافتی به راه است هر روز بعد از ساعت کاری(زبانم من باب مصالح فردی قاصر است از بیان هر دو به خدا ، فقط گفتم که بدانید اوضاع خیلی هاشورتر از این نقل هاست. 2) داشتم عرض می کردم. باید دار کشید این ها را در همان میدان 7 تیر. باید 7تیر داد دست گشت های ارشاد تا سولاخ سولاخشان کنند بی پدر ها را . یکی نیست به این مردک بگوید یک نفر از انجمن کثیر مدیرانی که  فساد اخلاقی دارند، گندش را در آوردند بی جنبه ! همان سردار معظم هم ۶ ماه زیر نظر بود تا آخر مچش را گرفتند. مرتیکه حتما باید فیلمت را پخش می کردند ؟  ایران است دیگر . «استغفرالله» کاری هایش هم بی جنبه گری است به مولا.

*1- البت این تیکه به عمر داش ممد قد نداد. خدا بیامرز چشمش منور نشد به این دست گل ها

*2-خیلی یعنی خیلی . خودتان که می دانید . بر اساس تحقیقات صورت گرفته از سوی موسسه «دورنگار» درصدی از مدیران سازمانی فساد اخلاقی دارند.

پ ن : آن بابایی که اطلاعیه 2 تا پست پیش را صادر کرده بود ، خدا را شکر برکنار شد از کارش.. او هم یک بی پدری بود مثل همین ها . باید دارشان زد به خدا . در میدان 7 تیر ...

مسابقات پر تنش بازار گرانی

به میمنت فرا رسیدن ماه نیسان ، رکورد قبلی تورم در کشور شکسته شد.

ماه اردیبهشت با اتکا به تاکتیک های  دولت نهم و برنامه ریزی های 3 ساله بانک مرکزی برای کسب جایگاه اول اقتصادی در خاور میانه و اکو  موفق به کسب رکود تورم در کشور شد.

برج اردیبهشت با کسب رکود تورم 25 درصدی موفق به صعود 5 پله ای در جدول گرانی شد.

پیش از این فروردین ماه امسال با کسب نمره 24 درصدی در تورم در جایگاه نخست قرار داشت.

رقابت های فشرده این فصل بازار گرانی باعث شده است تا ماه های قعر جدولی نیز به قهرمانی امیدوار باشند.

سرمربی خرداد ماه ، در پی تشنجات ایجاد شده در بازار قند و شکر و چای و التهابات بازار برنج و مواد شوینده و فرآورده های لبنی در این ماه ، اعلام کرده است که یاران او موفق به فتح رکورد خواهند شد.

وی از دولت محترم تقاضا کرده است تا در راستای استعانت به محرومان و هموطنان شهرستانی ، این ماه را در روزهای باقی مانده یاری نماید.

رییس جمهور نیز  هنوز هیچ جوابی برای این مسئله ارایه نکرده است و مسئولان و متصدیان همگی از پاسخ به خبرنگار ما سر باز زدند اما آنها هم بر گفته رییس جمهور صحه می گذارند که مملکت ما را امام زمان (عج) اداره می کند.

عوام را چه سود؟

چونان که ملت را ابله فرض نموده اند و ظرفیت سنجی می کنند برای چپاول ، جرگه ای نقل مکان کنند از این سوی خط فقر به آسو . خط فقری که بفرموده صدارت رفا و تامین اجتماعی ناگفته باید ماند و در یک کلام «ملت را چه کار؟» . یحتمل ملت در این سوی خط حماقت قرار دارند و آقایان در آن سو که دانستن آمار به چه کار  عوام بیاید. علما آگاه باشند و «اقتصاد را ساماندهی کنند». فرض بر آنکه شما زیر خط فقر روزگار می گذرانید.نه . حالا فرض .  چه سود حاصل آید دانستن و ندانستن؟ غرض دیگری در نظر بود اما. چونان که ملت را ابله فرض نموده اند و عده ای هجرت می کنند، خبر رسیده است که فوجی رحلت نمودند در راه . گرانی هزینه ها ، سنگینی سبد خرید خانوار ، بی کیفیتی سبد های چینی و در نتیجه پارگی آن،افزایش بهای اجاره مسکن و ... عده ای را وادار به خود کشی کرده است در این طریق. حال این چرندیجات چه حملی داشت بر ظرفیت سنجی؟ ظرفیت سنجی یعنی سنجش ظرفیت. ظرفیت یعنی چه؟ منظور آن قسم از سیاست های پولی و مالی که آمار کالاهای اولیه خانوار را بالا برده و در صورت پاسخ مثبت مملکت ، به تبع ان کالاهای غیر اساسی رو به گرانی بگروند. افزایش قیمت چای وارداتی و داخلی، قند ، شکر و ... به تبع گرانی های اخیر نشانی دیگر از این توطئه بود. حال تنها گروهی که زیر خط فقر سیر می کنند و گروهی که سفر کرده اند به این سو له می شوند در لابه لای چرخ دنده های این سیاست ها !(!) ! . چه تعداد ؟ ما را چه کار ؟ شما را چه کار ؟ سابیدن سنگ از برای ما عوام بسی هنر است.آقایان و علما و فضلا دانند و «سیاست های اقتصادی بر مبنای محور ورزی»شان.

درخواست وام!

 

بسمه تعالی

ریاست محترم صندوق قرض الحسنه ـ بانک ـ موسسه مالی و اعتباری ....!
با سلام
اینجانب «محمد جواد رفیع پور» شاغل به شغل شریف روزنامه نگاری، در اثر سیاست های نادرست دولت نهم در عرصه فرهنگی، نیاز مبرم به شش میلیون ریال(به عدد ۶۰۰۰۰۰۰ ریال) وام قرض الحسنه پیدا کرده ام. امیدوارم با درخواست من موافقت کنید.
                                                                        با سپاس
                                                                           امضا

شیخ خوش سخن

اندر احوالات شیخ ابو اسحاق شیرازی آورده اند که روزی بر در خانه ای گیلاس های نو رس را به نظاره نشسته بود که  که مردی از دوردست بانگ یا ابو، یا ابو سر داد. چون به پیشگاه شیخ رسید نفس نخستین را در یک نگه قورت داد و گفت: ایمان داری که مرگ ، شتری ماند که در خانه هر کس خوابد؟ شیخ گفت : آری . مرد نفیری سرداد که: چه نشسته ای که حالا همان شتر خدا نشناس بر روی عموزاده ات خوابیده است(!) احوالات ما هم توفیر چندانی نداشت با زندگانی شیخ. روزگار می گذرانیم و چراغ گپ و گفت های کوچه و بازار و هر محفل و مجلسی را با برنج مزخرف وارداتی و پودر شوینده دستی و غیر دستی و روغن و لبنیات و فرآورده های دامی و حبوبات و مواد پروتئینی و کمبود سبزیجات و گرانی میوه ها و نان و بی کیفیتی میوه های وارداتی و قطعی برق و آب و ... روشن می کنیم. آخر هم خود ندانیم که از کجا شعله بر افروختیم و به کجا سر برآورده ایم . گویی شاعر از سر بوالهوسی «از کجایی در کجایی چیستی ؟» را سروده بود.آخر هم چون فرهیختگان  ناسزایی بار کنیم به جان خودشان و عزیزان دور و نزدیکشان  و راه از سر گیریم به امید «بزک نمیر بهار میاد». چه دور وزارتخانه مان بر دستان سرپرست می چرخد و صدارت با سرپرست یعنی هیچ. گزافه کاری می کنند هر روز و خوش می درخشند تا شاید یکی پای بنهد بر چمن مجلس ثامن و رایی بگیرد من باب اعتماد نمایندگان سنا. حکایت را که نقل کردم از برایتان.شیخ فی اافور گیلاسی بر لب می چیند و با نگاهی نافذ بر چشمان لرزان مرد ، می گوید: هرچند از دار دنیا تنها قالی عموزاده مانده بود برایمان. اما هر دو دست را محکم بر کلاهت بنه  که والی شهر از برای کفن و دفن و هزینه های غسالخانه و روضه خوان و  ختم و بلند صلوات فرستادن جمع بر پشت تابوت ، خراجی بس گزاف می ستاند. مرا با عموزاده کاری نیست(!) . قربان جمال چیز فهم شیخ بروم انشا الله  که فراستش یکه تاز بود در آن بلاد و کیاستی بس عظیم داشت. مرد نیز دستی به دستار پر از گیلاس شیخ دراز می کند و  می گوید:چه خوش گفتی شیخ. از ندیم نقل کرده اند«میت روی زمین نمی ماند».

ستاد انخاباتی در BRT

حکما کارمی کند مغز مردم ما. خداییش سیاست مداران ما مبتکر ترین اند در دنیای بی پدر و مادرشان . یک چشمه اش را ببینید در تبلیغات انتخاباتش شان... این انتخابات کلٌ یوم چیز خوبی می باشد... نقدا سطح فرهنگ ملت را بالا می برند این نمایندگان و کاندیداهای احتمالی ریاست جمهوری. در آخرین فقره مصوبات انتخاباتی سبز نشینان میدان بهارستان، با ممنوعیت چاپ پوستر تبلیغاتی، آخرین تیر نماینده ها هم به سنگ خورد و درس عبرتی شد برای انتخابات ریاست جمهوری دولت دهم. آقایان هم رو آوردند به کانون های  اجتماعی ... نمونه اش ... والا نمی دانم... مثلا همین اتوبوس های بی آر تی خودمان که سمبل حمل و نقل اروپایی است به خیالشان. جایی که سخت ترین کار دنیا به پیدا کردن یک سر سوزن جا برای ایستادن ختم می شود و غیر ممکن ترین چیزهم نفس کشیدن در زیر دست و پای جمعیت... یک وقتی دست کم نگیرید... یک پا تریبون سیاسی است برای خودش... کم خرج ... تاثیر گذار... زیبا ... جادار .. مطمئن.امکان ندارد سوار یکی از اتوبوس های قرمز رنگ شهاب خودرو شده باشید و تحلیل های هر چند سطحی سیاسی مردم به گوشتان نخورده باشد. بعضی از نکات هم که در عمق مطلب نهفته . یک جفت ذهن کنجکاو می خواهد و روحیه تحلیل گری. همین! مثلا وقتی آن پیر مرد عبوس خمیده با عصای عهد قجری اش پا را روی پله نه چندان هم سطح اتوبوس گذاشت و گفت:«گور بابای پدر سگتون عوضیا... با این بی آرتی ، می آرتیتون... ملت و الاف کردن تو ایستگاه ها مرتیکه های (...)» من می توانستم عمق فعالیت ستاد رایحه خوش و عشقش به احمدی نژاد را حس کنم. یا وقتی آن جوان شیک پوش که توی صف طولانی ایستگاه چهارراه ولی عصر ایستاده بود و می گفت:« مردم باید توی دعوای این دو تا بسوزن... اون می گه من اتوبوس نمی دم... این میگه منم خط می زنم... حالا بی آر تی هم زده... اما اون اتوبوس نداده... من و شمام اینجا باید تو سرما قندیل بزنیم»... فهمیدم که نگاه متجددانه اش ، چقدر ریزبینانه به قضایا نگاه می کند و  چه خوب می تواند وظیفه اش را در ستاد انتخاباتی عمو باقر قالیباف اجرا کند. این روز ها هر حرفی که دورو برتان زده می شود همین رنگ را دارد. همین بوی تزویر و پول و وعده های کاذب را ازشان بلند می شود. بی خیال حرف ها باشید لطفا. خودم و خودتان را عشق است...!