بیزار از آدمیان

دیگر صبوحی ها هم افاقه نمی کنند به حال من. خلسه وار به این سو و آن سو پناه می برم و نا امیدی ام را پنهان می کنم در پس لبخندان سکرآمیز. بیزار بیزار و بیزار از همه آدمیان به ناکجا پناه می برم. خسته خسته و خسته از عالیمان کوله به دوش راه پیش می گیرم. گویی سال جدید هیچ نداشته است با خود. گویی حول حالنا ها توفیری نداشته است.یحتمل گیر کرده ام در گذر زمان. جلو نمی روم با حرکت ثانیه ها. تنها می نشینم و نا امیدی را پنهان می کنم در پس لبخندان سکر آمیز...

بعد نوشت: دوست دارم فریاد بزنم. به شدت. شما جایی را سراغ دارید برای فریاد زدن؟

هوایم کن هوایی ام

بالاخره به کشف و شهود های جدیدی در باب مشکل ۱۳ روز عید رسیدم. البته با ۱۳ روز تاخیر. یک سری کار ها هستند که باید سامان بگیرند در این آشفته بازار. یک سری افراد هم باید از تیغ دوشکای من عبور کنند.گرچه تصمیم گرفتم ببخشم همه را در سال جدید. همه ای که به وفور بدی کردند در حقم و نیکی هم ندیدند از من.حلالیت هم طلبیده ام از همه شان. و ذکر «ان الله مع الصابرین» به لب می گیرم.شاید گشایشی شود در این فقره.

درس خواندن ما هم داستانی شده برای خودش. از وضعیت تحصیلی غیر حضوری تا جریانات کنکور و ... دوستان خوب می دانند چه می گویم.

۱۲ نفر؟ فقط همین؟ این سمت روز پزشک را به جشن می نشینند و «ما برای خاک ایران خون دل ها خورده ایم» را می نوازند و آن سو از کمبود خدمات درمانی ۱۲ نفر باید ... چه می توان گفت؟

پ ن:این روزها به شدت سیگار می کشم.به شدت یعنی به شدت!شما را به خدا یکی رها کند من را از این مخمصه!

گریزان از خویشم و ...

این روزها سعی می کنم سخت خودم را درگیر درس و کنکور کنم.اما نمی توان حسرت نخورد.

البت دوستان می دانند که فقط سعی می کنم.همین.

دعا کنید برایم.شاید گشایشی شود در کار. با قرار موجود باید قید دانشگاه را زده و در پادگان مقدس فرمان چپ راست را اجابت کنم.

پ ن:تا به حال نماز خوانده اید در نمازخانه ی خانه هنرمندان؟پیشنهاد می کنم.احساس می کنم در آن اتاق کوچک خیلی به خدا نزدیک ترم. 

فاش می گویم و از گفته خود دلشادم

...

پ ن ۱:چقدر سخت است چند ماه دوری از دنیای خبر.آن هم بالاجبار.

پ ن ۲:شروع دنیایی متفاوت عزمی راسخ می خواهد. دخول به ورطه ای که دوست نداریش به هیچ وجه... 

ناز بنیاد مکن

دل "غم"پر شد از غم از غم من

سراپا سوخت"غم " از ماتم من

از آن لحظه که "غم" سوزد برایم

غم "غم" هم فزون شد بر غم من ...

عنوان نمی خواهد

سلام

*ننوشتنم در این یک ماه دلیل نمی خواهد.همه چیز مبرهن است=> خستگی

*خیلی دیر است . امسال به هیچ کدامتان زنگ نزدم . اس ام اس هم حتی !!! اما پاینده باشید در سال جدید.

*طبق عادت مالوف در سال جدید از همه تان حلالیت می خواهم.

*نمی دانم چرا اما گویی سال جدید به مزاج من خوش نمی آید... از این زمان بوی خون رسد به مشام...

*یک جمله از کوندرا سخت درگیرم کرده است. اما به دلایل اخلاقی نمی نویسمش. اگر مایلید، جلو بیایید تا درگوشی بگویم برایتان!!!