مهمان تازه وارد مبارک

همین یک قلم کم بود تا جور شود جنسمان. همه چیز را دیدیم و هیچ نگفتیم. نگفتیم و گول زدیم خودمان را با « چه گویم که ناگفتنش بهتر است».  گشت های ارشاد آمدند و جلویمان را گرفتند و حریم خصوصی را بستی قیفی دست کودکان ۵ ساله انگاشتند و هیچ نگفتیم. حالا دست گل جدیدشان را رو می کنند برایمان. از سوم خرداد گشت های ۵ نفره بسیجی در سطح محلات گشت می زنند تا تور کنند ملت را. کم مشاجره داشتیم هر روز. این هم اضافه شد. حال تنها چیزی که ندارم دعوای یومیه است با بسیجیان جان بر کف . هر چند « کمک به برقراری امنیت پایدار محلات» را شعار قرار داده اند و لطف فرموده اند بر سر ملت که  ورود این عزیزان به منازل شخصی بدون مجوز قضایی را منع کرده اند.

اعراب ، چشم انتظار بلدیه

زمانی که ۱۲۰ هزار تماشاگر در استادیوم آزادی فریاد-ایران ایران- سر می دادند و اعراب بحرینی را به قیمت صعود به جام جهانی به بدترین وجه ممکن تحقیر می کردند، طبقه هشتم ساختمان بهشت رنگ و رویی دیگر به خود گرفته بود.آنجا اعراب مبهوت عزمت پرچم سه رنگ بودند و اینجا برادران لبنانی شان دست یاری به سمت شهرداری تهران دراز کرده بودند.در همان جلسه مقرر شد تا فناوری های مدرن شهری ، نیروهای متخصص امدادی و کمک های مالی و انسانی شهرداری در اختیار شهرداری بیروت و حومه قرار بگیرد. و درست در همان زمان بود که نطفه سفر مهدی چمران و پورزندی-معاون مالی و اداری شهرداری تهران- به لبنان بسته شدو این سرآغازی بود برای هجمه رسانه ها به مجموعه شهرداری . تا پیش از بازدید مدیران شهری از لبنان ماجرای کمک شهرداری به این کشور مسکوت مانده بود.اما از هنگامی که باند فرودگاه مهر آباد چرخ های هواپیمایی لبنان را در آغوش گرفت و پای رییس شورای شهر به پایتخت رسید ، دوباره زمزمه امداد های شهرداری بر سر زبان ها افتاد.همه این موارد دست به دست هم داد تا لایحه کمک ۳۰ میلیارد ریالی شهرداری برای بازسازی لبنان همهمه عجیبی را در شورای شهر به وجود بیاورد. لایحه ای که منجر به خاموش شدن تلفن همراه اعضای شورای شهر شده و عنوان<موضوع سیاسی است> تنها پاسخ مسئولان به خبرنگاران است.بر اساس این لایحه شهرداری تهران از محل درآمد های پیش بینی نشده ماده ۱۶ و ۱۷ قانون بودجه که به این نهاد اجازه می دهد کمک های مالی خود را در اختیار دستگاه ها، شرکت های دولتی و حتی اشخاص حقیقی و حقوقی قرار دهد،مبلغ ۳ میلیارد ریال را در اختیار مدیران لبنانی قرار خواهد داد.اما در هیچ کجای این ماده ها و تبصره ها نوشته نشده است که شهرداری اختیاری مبنی بر هزینه این اعتبار برای خارج از محدوده شهری تهران را دارد.بنابر این شاید فقط بتوان این لایحه را کمکی انسان دوستانه دانست. از نوع کمک هایی که زیاد دیده ایم در طول عمرمان.این کمک های <انسان دوستانه> در حالی صورت می گیرد که کمبود اعتبار برای تامین آهن و سیمان دست و پا گیر پروژه های عمرانی شهرداری شده است. اما همه این ها مربوط می شد به منازعات موجود در مجموعه مدیریت شهری ، پیش از درگیری های پنجشنبه شب بیروت. هنوز آماری از خسارت های این درگیری های شهری منتشر نشده است اما با وضع موجود و روحیه انسان دوستی شهرداری تهران به نظر می رسد باید ماده های ۱۸ ، ۱۹ ، ۲۰... ،  ۲۸ و ۲۹ قانون بودجه را هم به کار گرفت(!)

خوش باشیم با نقاب هایمان

دغده بزرگی دارم در ذهن من باب «نقاب آدمیان». این که زاده شده ایم همه مان با نقاب. نقل یک نفر و دو نفر و یک جرگه و یک فوج نیست ها! گویی «آدمیزاد» با نقاب تعریف می شود در لغت نامه ها. اما نمی دانم در این موسسه دهخدا چه گلی به سر مردم می زنند این آقایان. با این فرهنگ لغت چاپ کردنشان. زیر و رویش هم کنی «نقاب» و « ماسک» و هم خانواده هایش را نمی یابی در مقابل نام «انسان». می دانم جبهه گرفته اید و منتظرید تمام شود خزعبلاتم در این پست تا نثارم کنید انواع فحش های قبیحه و غیر ه را.اما شما را به خدا چند لحظه و فقط چند لحظه تامل کنید در این فقره. نقل «آدمیزاد» است و نقاب هایی به صورت داریم که بیشتر شبیهمان می کند به دلقک های سیرک در این گردونه زمانه. بازی می کنیم تا بخندیم و بخندانیم. الحق که دلقکی هم فوت و فنی دارد برای خودش. همه مان سر کاریم در این وادی. خیالتان را راحت کردم همین جا.البت نقل بعضی های نیست که زود آب می دهند بند را . که خیلی سریع و صریح رو می کنند عیارشان را! اما با این وجود هنوز هم تتمه ای از ماسک ها هویداست در چهره شان.حتی موعد مرگ هم دست بر نمی داریم از این نقاب بازی ها.کانّه کودکان ۶ ساله ای می مانیم که تمام دنیایشان معنی می شود در قایم موشک بازی سر ظهر.بس کنید. شما را به خدا بس کنید! 

توفیری ندارد این حرف ها. اصلا شاید پیش از این در عالم ذر هم نقاب داشتیم به صورت. شاید هم نداشتیم آن زمان که حالا نمی شناسیم هیچ کدام را در پس ماسک ها. داشتیم؟ نداشتیم؟ تنها نگاه گذرایی به جلد خاک خورده«انسان کامل» کافی بود تا یک دل سیر بخندم با تمام وجود. باور کنید خندیدم به خدا. به حال خودم.به حال ... انسان کامل؟ یعنی همه این چرندیاتی که سر هم کردم کشک بود و ماست موسیر؟ یعنی زندگی بدون نقاب هم در عالم امکان جایی دارد؟ دوست دارم عزیزانی که می نشینند و دم از تعالی انسانی می زنند بیایند و کامنت بگذارند در همین جا تا مثل بیوه های داغدار نپیچم به خودم از این همه تضاد! 

البت مضاف بر همه اینها یک چیز بگویم: داداش حالا ما یه چیزی گفتیم ! شما خیلی جدی نگیر . نمی خوام از فردا انگ «دیوانه» رو هم یدک بکشم تو کوچه و بازار . همین سرخوش و منگ و اسکل کفایت می کنه ما رو . روزگار می گذرونیم باهاشون. بیایید خوش باشیم با نقاب هامان.

                                                   ... تمام شد . درج هرگونه ناسزا با ذکر منبع آزاد است.

بازگشت اژدها

- این روزها اوضاع کاملا بر وفق مراد است شکر خدا. هر چند که هنوز هم دوست ندارم عدد ۱۳۸۷ را هر روز بالای صفحات روزنامه ها ببینم . اما کارها خوب پیش می رود. کتاب «سخن خدا» که مجموعه ای است از احادیث قدسی به پیامبر حضرت داوود و موسی بن عمران من را این روزها تسکین می دهد. روایات معتبر و عمیق روح را تسلی می بخشد در هر شرایطی.( این کتاب از جدم به ارث رسیده و الان نمی دونم کدوم ناشر چاپش کرده. شاید هم چاپ نشه اصلا)

- خیلی زور دارد مدت ها منتظر باشی که شش گوشه امام حسین (ع)‌را زیارت کنی و فقط به خاطر مشکل سربازی برایت جایگزین پیدا کنند. یعنی بیشتر به واژه «مزخرف» تمایل دارد. الهم ارزقنا توفیق الزیارة کرب و بلا.

- هر کس این روزها من رو می بینه می گه رنگ و روت باز شده. بابا مگه چطوری بودم؟ اگر رفتم خودکشی کردم نگید چرا ها؟ دِ همین شماهایین که باعث می شین ما جوونا بریم معتاد شیم دیگه!

- خیلی مذهبی شد . نه ؟

پ ن : سپاسگذار از تمامی دوستان و همکارانی که ارشاد کردند برادر کوچکشان را با نظر های خصوصی. به تعبیری : خیلی مخلصیم.