۵۰ سال با خاطرات ایران

54 سال بعد:

 

خدا بیامرزاد محمد رضا شاه را ! چشم ما که منور نشد به جمالش لکن پدر بزرگ مرحومت نقل می کرد همتا نداشت در شرافت و صداقت.  کل یوم امور جاریّه مملکت را رتق و فتق می کرد و دم بر نمی آمد که ایران چنین است و چونان. پدر بزرگ مرحومت نقل می کند از پدر مرحومش که پروفوسور حسابی یک تنه دخول کرد در مجلس سنای این آمریکایی ها ومجلس وعظ و خطابه ای راه انداخت که انگشت به دهان مانده بودند بی پدر ها. این همانا و زمزمه انرژی هسته ای همان . من که چشمم مزین نشد به جمال مرحومش لکن ابوی نقل می کرد فتنه انداختند و کار و بار رآکتور دانشگاه تهران را تخته کردند . پروفسور دهانی کج نمود و با شوروی روی هم ریخت و یکی دیگر کانّه اصلش را بنا کرد در ایران . اعلی حضرت نظارت داشت بر همه این امور جاریّه و دم نزد . نه تقّی بود و نه توقّی و نه تانکی و نه بمبی . جیره آرد و برنجمان هم ماه به ماه با ناو های همان بی پدر ها خالی می شد در بندر . ملت چه می فهمیدند انرژی هسته ای به چه کار می آید ؟ می خوردند و می خوابیدند و کانّه گاو نوشخوار می کردند و دعا می فرستادند به جان اعلی حضرت . باید هم باج می داد به اجنبی ها خدا بیامرز! روحش شاد.۱

نمو کردیم و خلق الله افتادند در قتلک ملق بازی.حکما نقصان عقل بود یا کمبود عاطفه . مرد ناموری آمدی « محمود» نام ۲. قدی کوتاه داشت و ریش های پریشان از برای خود ساخته بود. ذوق شعر داشت و طبع مزاح . دم شیر ملعبه اش شده بود و گاه پایی هم رویش می گذاشت از برای خنده. یحتمل توهم زده بود بنده خدا. ملت می گفتند با امام زمان(عج) رابطه داشت و هر که می گفت این را یا روزنامه اش تخته می شد و یا منافق لقبش می دادند. .در وبلاگ فکستنی ما هم کامنت گذاشته بودند « ننگ به نیرنگ تو»! یعنی چه ؟ تعبیر منافق است دیگر! ۳مشاوری مطبوعاتی داشت دست به قلم ۴. حاشیه می نوشت و طوفانی به پا می انداخت . از پشت بسته بود دست ایرج میرزای مرحوم را . جد مرحومت نقل می کرد آفتاب 24 سالگی اش را هم ندیده بود که در همین طهران کشتند ایرج میرزا را . ۵

نقل می کردند مدتی برای بنده زاده اش خواستگاری رفته بود که ملت جوابش می کردند با آن ریش های شانه نکشیده . مزنّه شیرینیجات بالا بود و کیک یزدی می خریدند از برای هر نوبه ی خواستگاری . بعد از یک هفته نرخ تورم بالا گرفت و گوجه فرنگی سرکوچه شان هم گران شد . در گذر نارمک سکنی داشتند. بعد ها شازده اش هم همان جا زن ستاند از رحیم مشایی نام۶ بساط املتشان به هم ریخته بود. گشنگی فشار آورد تا هجمه ای کردند عجیب بر سر کیک پسر عزب اوقلیشان .کاشف به عمل آمد زردی به خود گرفته است در زیر آفتاب و بوی برشتگی می دهد . حاج محمود ما هم بسی حالی برد و «آقا زاده» را صدا کرد. به فرموده او من بعد در هیئت دولت کیک زرد صرف شد به جای نان و پنیر. چه می دانست از چه قرار است بنده خدا! گناهی نداشت . من شاهد بودم . ساده بود بنده خدا . ساده و توهم زده .

پروفسور حسابی مرحوم هم خطابه ای کرده بود  شگرف در مجلس سنا و برات احداث رآکتور گرفته بود از برای ملت و آکتور بازی در نیاورد هیچ گاه . خدا بیامرزادش.این اخوی ما همین که ویزای نیویورکش صادر شد توهم گرفت که در لاس وگاس است و نوری عظیم می بیند و معروف است و مشهور. کمبود عاطفه داشت بنده خدا . گناهی نداشت . من شاهد بودم .از باب آن ساختمان غول جسه هم که بیرون آمد بشکن گرفته بود که :

قبله حاجات منی لاس وگاس                                  کعبه آمال منی لاس وگاس۷

لکن هر چه بود به پای اعلی حضرت نمی رسید .توفیر داشت. خدا بیامرزادش!

کیک زرد همانا و انرژی هسته ای همانا . کار بیخ پیدا کرده بود . سر نخ را گرفت و یا علی گفت و فشاری آورد و سرود: «انرژی هسته ای حق مسلم ماست» . شاعر بود بنده خدا . گناهی نداشت . اشتباهی بود از اولش هم .

چشمت روزگار بد نبیناد پدر جان ! حالا که زیر خروار ها خاک خوابیده بدبخت اما فحش ملت را خرید به جان خودش. کاریکاتور کشیدند از برایش و کلیپ ساختند و هزل و هجو بارش کردند. جوان بودیم و خام. شعر هم سروده بودیم من باب دستپختش:

فلفل هند و سس چین می خوریم           گاهی از آن گاهی از این می خوریم

بعد از این صبحانه و شام و ناهار                  کیک زرد و آب سنگین می خوریم۸    

القصه . کار بالا گرفت و تحریممان کردند همان بی پدر ها. ملت شهید پرور هم کم نیاوردند انصافا . دست و پا می زدند در گرانی و سرمایه های خارجی شان فوج فوج مصادره می شد و به فلاکت افتاده بودند و دم نمی زدند . کانّه دوره اعلی حضرت. قانع بودند به حقشان . آخر انرژی هسته ای حق مسلمشان بود پدر جان!

 


  1. خاطرات مهندس حسابی پسر مرحوم پروفسور حسابی.
  2. محمود احمدی نژاد . رییس جمهور ایران در دوره انحطاط . سال های ۸۴ - ۸۸. 
  3. نوه های 54 سال بعد خنگ نیستند که. می فهمند . شعور دارند.
  4. علی اکبر جوانفکر . با موهایی مشکی و ریش های سفید که از نوادر خلقت به حساب می آمد .
  5. خاطرات آقای حدادی از مورخان بزرگ قرن ۱۴
  6. اسفندیار رحیم مشایی که همه چیز خود را در اختیار رییس جمهور قرار داد و در این راه از ... هم صرف نظر نکرد.
  7. تاریخ تحریف شده ایران - چاپ۲۴۰۰۰ - به قلم ویل دورانت - انتشارات فوزیّه

  8. شعار اولین گروه بازدید عمومی ( نمایندگان مجلس دانش آموزی) از تاسیسات هسته ای اصفهان

نظرات 11 + ارسال نظر
نهال جمعه 14 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 14:45 http://ma2nafar.blogsky.com

چطوری دوست من؟؟؟

نگار جمعه 14 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 16:03 http://negar5667.persianblog.ir

توی پایینی جواب دادم!

مونا جمعه 14 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 17:16 http://parchineaseman.blogfa.com

خعلی قشنگ بود.احسنت...
این پی نوشت هاشم معرکه بود.مخصوصا رحیم مشایی!
سرتان درد می کندها!!شماره ۲؟!! دوره انحطاط؟!!خدا از دهانتان بشنود.زودتر نصیبمان کند.

قالب نو هم مبارک.خیلی بهتر از قبلیه.

مونا جمعه 14 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 17:22

در ضمن بین ارضی و سمایی اش کلی توفیر است از همین ارض تا همان سما!! خوب است بهتان می آید

سعیده جمعه 14 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 22:05 http://kaktoos55.blogsky.com/


نگران نباش اینها ملت شهید پرورند که همه یکصدا فریاد میزنند حق مسلمشان را .

پ شنبه 15 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 16:06 http://www.chaftechol.blogfa.com

سلام و عرض ادب به خدمت یگانه دوست محترمم.امید وارم خوب و خوش باشی.از اینکه بی اجازه به خانه ی اینترنتی ات سرک کشیدم پوزش می طلبم.پست این دفعه ات آنقدر جذاب بود که دیگر نتوانستم بی هیچ حدیثی از کنارش بگذرم.در کل مایع امتنان بنده بود که به دیدارت آمدم.اگر قدم رنجه نمایی و به دیدارم بیایی خوشحالم می کنی عزیز.
یا علی مددی.
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]

ترانه ی خلقت یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:25

قرآن... کتابی که امروزه سنبلی شده بر روی طاقچه های ما و صوت آن مارش عزاداریهای قبرستان و یاد آور فغان و زاری و اشک و آه و ...

ادامه در http://rhabibi.blogspot.com/2008/07/blog-post.html

ایمان یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 15:12

مثل همیشه فوق العاده بود..........
دم شما گرم.

آقا ایمان آدرس وب یا ایمیلت رو بزار گاه گداری عرض ارادت کنیم خدمتتون.

علی جورابچی یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 17:34 http://aliagha.blogfa.com

کم کم باید به فکر فیلتر اینجا باشم

امیر دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 05:09 http://www.otuban.blog.co.uk

بازی بازی
می خوام از شما بخوام که با توجه در پیش بودن
انتخابات ریاست جمهوری در یک پست بنویسند که 10 اقدام اول شما در صورت رئیس جمهور شدن چه خواهد بود. و همینطور نام فرد ایدآلی خود را برای پست ریاست جمهوری بنویسید
دعوت از عموم آزاد است

نگار دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 20:53 http://negar5667.persianblog.ir

شهرم رو همون بار اول قبول شدم!
و از این پس راننده ام!

چقدر دلم شیرینی تر دوست داره! از اونایی که مثل بیل بیلک می مونه و خامه ریختن وسطش . ووووووی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد